کتاب زمان انتخاب- صفحه 81- رضا پهلوی:
درآن زمان برقراری این تماسها بسیار دشوار بود. بعدا این تماسها بیشتر شد، از جمله با فرماندهان سپاه پاسداران. یکی از انان که در مقام نسبتا بالایی در سلسله مراتب نظامی بود. ماجرای اندوهگینی را برایم حکایت کرد. میگفت که در جریان جنگ با عراق فماندهی سپاهیانی را در جبهه بر عهده داشت و آنها در یک روز پنجاه هزار نفر از نفراتش کشته شدند. بلهريال پنجاه هزارنفر. باورتان میشود؟ این رقم تقریبا معادل سربازان آمریکایی کشته شده در جنگ ویتنام است. پنجاه هزار جوان قتل عام شدند. به چه دلیل؟ صرفا به این خاطر که فرمانی الهانه را دریافت کرده بودند. این واقعا خیانت است. آنان بی شرمانه بازیچه رژیمی شده بودند که خود در روی کار اوردنش نقش بازی کرده بودند.
قدری برایمان توضیح بدهید.
در آن موقع ارتش ایران بخضی از خاک خوزستان را از عراقیها بازپس گرفته بود. طبیعتا فرمانده پاسداری که در اینجا از آن صحبت میکنم باید به همراه سپاهیانش برای تقویت دفاعی به منطقه فتح شده میرفتند. اما در آخرین لحظه او و سپاهیانش را به جبهه دیگری در جنوب میفرستند و به این بهانه ساختگی که ارتش ایران در انجا هدف حمله قرار گرفته است. اما واقعیت چیز دیگری بود. رژیم ایران میکوشید مسیر کاملا انتحاری به سوی شهر کربلا باز کند تا با گذر از عراق به اورشلیم برسد! خمینی میدانست که این اقدام تلفات جانی بسیاری به بار میاورد. اما او مساله ش این چیزها نبود. از آغاز پیدایش خود، رژیم ایرن هدفش را "آزاد کردن" قدس اعلام کرده بود.
درآن زمان برقراری این تماسها بسیار دشوار بود. بعدا این تماسها بیشتر شد، از جمله با فرماندهان سپاه پاسداران. یکی از انان که در مقام نسبتا بالایی در سلسله مراتب نظامی بود. ماجرای اندوهگینی را برایم حکایت کرد. میگفت که در جریان جنگ با عراق فماندهی سپاهیانی را در جبهه بر عهده داشت و آنها در یک روز پنجاه هزار نفر از نفراتش کشته شدند. بلهريال پنجاه هزارنفر. باورتان میشود؟ این رقم تقریبا معادل سربازان آمریکایی کشته شده در جنگ ویتنام است. پنجاه هزار جوان قتل عام شدند. به چه دلیل؟ صرفا به این خاطر که فرمانی الهانه را دریافت کرده بودند. این واقعا خیانت است. آنان بی شرمانه بازیچه رژیمی شده بودند که خود در روی کار اوردنش نقش بازی کرده بودند.
قدری برایمان توضیح بدهید.
در آن موقع ارتش ایران بخضی از خاک خوزستان را از عراقیها بازپس گرفته بود. طبیعتا فرمانده پاسداری که در اینجا از آن صحبت میکنم باید به همراه سپاهیانش برای تقویت دفاعی به منطقه فتح شده میرفتند. اما در آخرین لحظه او و سپاهیانش را به جبهه دیگری در جنوب میفرستند و به این بهانه ساختگی که ارتش ایران در انجا هدف حمله قرار گرفته است. اما واقعیت چیز دیگری بود. رژیم ایران میکوشید مسیر کاملا انتحاری به سوی شهر کربلا باز کند تا با گذر از عراق به اورشلیم برسد! خمینی میدانست که این اقدام تلفات جانی بسیاری به بار میاورد. اما او مساله ش این چیزها نبود. از آغاز پیدایش خود، رژیم ایرن هدفش را "آزاد کردن" قدس اعلام کرده بود.